سالک آزادگی خدا را دوست بدارید،حداقلش اینست که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان برچسب:, :: :: نويسنده : ستار
دنیای ما پست شده،چون ما پست شده ایم! دوست داشتن ما هم به پستی و حقارت رسیده! هرچی عشق و مهر و شعر و آوازه،همه اینا بی گل مرده اند.
آری،ما گل را دوست داریم،چون: - گل بازیچه دست ما شده و بین دستای ما تقسیم میشه... - اصلا" ما بازیچه ها رو دوست داریم و شاید آن کس و آن چیزی را که دوست داریم،باید بازیچه کنیم،شاید... کسی را که دوست می داریم باید بازیچه اش کرد؟ یا هرکی بازیچه ما بشه دوست داشتنی میشه؟
بخشیدن گل و یا هرچیزی که واقعا" دوسش داریم واقعا" سخته اما اگر ما گل رادوست داشتیم آیا براحتی می بخشیدیم؟ ما دلمون اینقدر بزرگ نشده که دوست داشتنی هامونو ببخشیم.
گل هم مثه من بدبخته: پروانه که اونم بازیجه دست ماست و دوسش داریم،اونم گل رو برای خودش میخواد. گل را برای زیباییش دوست داریمااا؟ آخه اگه پژمرده بشه دوریختنی میشه!
اما شرافت مند ترین ما گل را دوست دارد چون گل رو یه مظلوم و فدایی می بینه... شریف ما برای اینکه دلش برای گل میسوزه،اونو میخواد! آه از دوست داشتنی که از روی ترحم و دلسوزی باشه!
چرا اگر ما گل را باید دوست داشته باشیم اونو بخاطر بو و زیبایی و حتی خارش با هم نخواهیم؟ چرا با هر بو و هر نگاهی به اون نباید خارش رو هم تو دستامون فرو کنیم؟ هرگز حاضربه این کار نمی شویم؛چون آنقدر که از گل خوب میگیم دوسش نداریم و این دوست داشتن بخاطر خودمان است. دل ما پر از هوس شده،باید خالیش کنیم و دوباره پرش کنیم.
آیا چیزی رو که بخاطر خودش دوسش داری،پس از پژمرده شدن دورش خواهی ریخت؟
پس گل بازیچه است و ما بازیچه ها رو بیشتر دوست داریم،شاید شاعرا هم برای خودشون عشق رو دوست داشتن! چرا ما نباید معشوق را برای خودش بخواییم،چرا ما نباید فدایی باشیم؟
دوست دارید انکس که شما رو دوست دارد،فقط تا زمانی سرزنده هستید به شما اهمیت دهد؟ قربون مولا علی برم که گفته برای بقیه نپسند اونی رو که برای خودت پسنده نیست!
شاید تمام عشق های ما هوس بوده و ما هنوز کسی رو دوست نداشته ایم،شاید... دنیای ما پست شده،چون ما پست شده ایم! دوست داشتن ما هم به پستی و حقارت رسیده! هرچی عشق و مهر و شعر و آوازه،همه اینا بی گل مرده اند.
آری،ما گل را دوست داریم،چون: - گل بازیچه دست ما شده و بین دستای ما تقسیم میشه... - اصلا" ما بازیچه ها رو دوست داریم و شاید آن کس و آن چیزی را که دوست داریم،باید بازیچه کنیم،شاید... کسی را که دوست می داریم باید بازیچه اش کرد؟ یا هرکی بازیچه ما بشه دوست داشتنی میشه؟
بخشیدن گل و یا هرچیزی که واقعا" دوسش داریم واقعا" سخته اما اگر ما گل رادوست داشتیم آیا براحتی می بخشیدیم؟ ما دلمون اینقدر بزرگ نشده که دوست داشتنی هامونو ببخشیم.
گل هم مثه من بدبخته: پروانه که اونم بازیجه دست ماست و دوسش داریم،اونم گل رو برای خودش میخواد. گل را برای زیباییش دوست داریمااا؟ آخه اگه پژمرده بشه دوریختنی میشه!
اما شرافت مند ترین ما گل را دوست دارد چون گل رو یه مظلوم و فدایی می بینه... شریف ما برای اینکه دلش برای گل میسوزه،اونو میخواد! آه از دوست داشتنی که از روی ترحم و دلسوزی باشه!
چرا اگر ما گل را باید دوست داشته باشیم اونو بخاطر بو و زیبایی و حتی خارش با هم نخواهیم؟ چرا با هر بو و هر نگاهی به اون نباید خارش رو هم تو دستامون فرو کنیم؟ هرگز حاضربه این کار نمی شویم؛چون آنقدر که از گل خوب میگیم دوسش نداریم و این دوست داشتن بخاطر خودمان است. دل ما پر از هوس شده،باید خالیش کنیم و دوباره پرش کنیم.
آیا چیزی رو که بخاطر خودش دوسش داری،پس از پژمرده شدن دورش خواهی ریخت؟
پس گل بازیچه است و ما بازیچه ها رو بیشتر دوست داریم،شاید شاعرا هم برای خودشون عشق رو دوست داشتن! چرا ما نباید معشوق را برای خودش بخواییم،چرا ما نباید فدایی باشیم؟
دوست دارید انکس که شما رو دوست دارد،فقط تا زمانی سرزنده هستید به شما اهمیت دهد؟ قربون مولا علی برم که گفته برای بقیه نپسند اونی رو که برای خودت پسنده نیست!
شاید تمام عشق های ما هوس بوده و ما هنوز کسی رو دوست نداشته ایم،شاید... نظرات شما عزیزان: |
|||
![]() |