سالک آزادگی
خدا را دوست بدارید،حداقلش اینست که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید
درباره وبلاگ


من درد در رگانم،حسرت در استخوانم،چیزی نظیر آتش در جانم پیچید... سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد،تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم... از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آخرین مطالب
نويسندگان

 آن که می گوید دوستت می دارم

دل اندُه گین شبی ست

که مهتابش را می جوید



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی...



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

                                                         

               غافلان همسازند

تنها طوفان كودكان ناهمگون ميزايند

 


  

 



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

 

کسی که گامی برداشته باشد به شوق برای گامی دیگر می تازد و کسی که چندین گام برداشته میداند که همانطوری که گامهایی برداشته هنوز جایی برای گام برداشتن داره و غرور نمی گیرد جز در برابر آنکس که در مقابلش بایستد و کسی به اوج گام  های خود برسد بدنبال گامی دیگر می گردد اما چون نمی یابد دیوانه می شود و سخت است که دیوانگی خود را بروز ندهد.

اما کسی که گامی برنداشته تنها از سر ضعف گله می کند و دیوانگان را به سخره می گیرد چون نمی فهمد پله برداشتن چگونه هست و از بس مزخرف گفته فرصتی برای گام برداشتن نداشته.

حالا گروه اولی که گام بر می دارند اگر با زیر پایه هاشان به بحث و جدال بپردازند سقوط می کنند چرا که فکرشان را پژمرده می کنند و یا باعث می شوند غرور دست و پای گام برداشته گان را گیرد.

بیایید اگر گامی برداشته ایم غرور نگیریم و بحث نکنیم تا موجودیت خود را به اثبات بگیریم.

اما بهترین ها گام بر می دارند بدون اینکه از دیگران به عنوان پله استفاده کنند اما آیا همچین آدمی در جلوی دید ما خود را به نمایش می گذارد و یا درک خواهد شد؟

برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

 

پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم این را پرسید،من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت زده گفت:
روی دیوار و درختان دیدم،بازهم خندیدم...
گفت:دیروز خودم دیدم مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد.
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید.بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم: بعدها وقتی غم،سقف کوتاه دلت را خم کرد،بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد.

دکتر شریعتی

برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

 

کدوم حرمت ها بالاترین حرمت ها هستند؟
حرمت عشق؟
نمک؟
بزرگی؟
رفاقت؟
اصلا" جهنم کجاست؟



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

چه سخته هر ذره زندگی و چه سخت تره ذره ی دیگر زندگی ما



ادامه مطلب ...

دنیای ما پست شده،چون ما پست شده ایم!

دوست داشتن ما هم به پستی و حقارت رسیده!

هرچی عشق و مهر و شعر و آوازه،همه اینا بی گل مرده اند.



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 8 صفحه بعد


خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 38
بازدید هفته : 59
بازدید ماه : 102
بازدید کل : 26211
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1